یادداشت ثابت - سه شنبه 91 آذر 1 , ساعت 4:47 عصر
خوشا جانی که جانانش حسین است خوشا دردی که درمانش حسین است
بود فــــــــرمانروای کشــــــور دل خوشا ملکی که سلطانش حسین است
به چرخ دین نجوم بی شـــماریست ولی ماه درخشـــانش حسین است
نگردد محـــــــــفل اســـلام تاریک بلی شمع شبستانش حسین است
به نامش دفــــــتر توحـید مفتوح خوش آن دفتر که عـنوانش حسین است
حسن جان عــــــزیز مصطفی بود ولی آرامــــــش جانش حسین است
براه عشــــــــق پایان نیست لیکن یقین دارم که پایانــــش حسین است
علی را بر خلـــــیل الله فخریست بلی چون ذبح عطشانش حسین است
چه صحـــرائی است یا رب وادی عشق که تنها مرد میدانش حسین است
زمین نیـــــــنوا هر دم بهاراست چمن پیرای بســــــــتانش حسین است
بگو اهریمــــــــــنان کرببلا را چمن پیـــــــرای بســـــــتانش حسین است
موید را چه غــــــم باشد زمحشر که پوزش خواه عصیانش حسین است
نوشته شده توسط بهنام حداد | نظرات دیگران [ نظر]