یادداشت ثابت - یکشنبه 93 اردیبهشت 15 , ساعت 2:45 عصر
ز زشتی ها جدا می بودم ای کاش
وجودم را نمــــی آلودم ای کاش
تنی را کز گنــه فرسوده بــودم
به راه دوست می فرسودم ای کاش
خـــــداوندا ! تو آگاهی زحالم
که از شرمندگی این سان بنالم
سرخوان تو یک عمری نشستم
نمک خوردم نمکدان را شکستم
به دست خود سیه پرونده دارم
سر خجلت به زیر افکنده دارم
نوشته شده توسط بهنام حداد | نظرات دیگران [ نظر]