سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
 
یادداشت ثابت - چهارشنبه 91 مرداد 19 , ساعت 8:18 عصر

 

نزدیک خانه پدری عاشقت شدم

در روزهای دربه دری عاشقت شدم

باغ انار روسری ات را که باد برد

با رنگ قرمز جگری عاشقت شدم

باشعر عاشقانه ام از راه آمدم

بافوت و فن کوزه گری عاشقت شدم

آرام و باشکوه نشستی کنار من

مثل فرشته مثل پری عاشقت شدم

مانندمن که بال و پرم را شکسته اند

دیدم بدون بال و پری عاشقت شدم

حتی به فکر خواب و خوراکم نبوده ام

با روزه های بی سحری عاشقت شدم

دیدم که طعم خنده توقندهاری است

دیدم که اصل نیشکری عاشقت شدم

ای ماه من بدون تو از یاد برده ام

در سال چندم قمری عاشقت شدم

گفتم بگو که اهل کجایی قرار من

گفتی مسافری گذری عاشقت شدم

 

احمد علوی