سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس گفتن «نمی دانم» را واگذارد، به هلاکت گاه خود درآید [امام علی علیه السلام]
 
یادداشت ثابت - جمعه 91 شهریور 11 , ساعت 5:17 عصر

میان عاشق و معشوق رمزیست    چه داند آنکه اشتــــــر می چراند

عزیزان می دونید که حروف مقطعه رموز بین خدا و پیامبره

رمز کهعیص رو کی می دونه؟؟

چه می داند آنکه....

السلام علیک یا ابا عبدالله

سلام بر شاهی که محاسنش به خونش خضاب شد

سلام علی شــــــاه شیب الخضیب...


یادداشت ثابت - جمعه 91 شهریور 11 , ساعت 5:7 عصر

به چشمان خود هم غمت را مگو       که می گرید و سِر نگه دار نیست!!!

اشکم...

یا ابا عبدالله الحسین


یادداشت ثابت - جمعه 91 شهریور 11 , ساعت 3:7 عصر

 مردی به حضور امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام رسید و گفت :چهار سوال دارم. امام فرمود : بپرس گر چه چهل  سوال باشد.

 پرسید واجب چیست و واجب تر کدام است ؟ نزدیک چیست و نزدیک تر کدام است ؟ عجیب چیست و عجیب تر کدام است ؟ سخت چیست وسخت تر کدام است ؟

 

امام فرمود :

 واجب اطاعت از خدای متعال و انجام واجبات است واجب تر ترک گناهان است؛

 عجیب دنیا ست عجیب تر محبت و دل بستن به دنیاست؛ 

نزدیک قیامت است و نزدیک تر مرگ است ؛

 سخت ساعت ورود در قبر است سخت تر ورود در قبر بدون زاد و توشه است !!!

 

مجموعه الاخبار 


یادداشت ثابت - دوشنبه 91 شهریور 7 , ساعت 2:13 عصر

 

تو مپندار که من غیر تو دلبر گیرم                    بی وفایی کنم و دلبر دیگر گیرم

بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری         من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم

یاحسین علیه السلام

 


یادداشت ثابت - شنبه 91 شهریور 5 , ساعت 2:7 عصر

بالحسین الهی العفو

خدایا اگر

بنده ای بدکارم/

شوق رحمت دارم/

 اشک غم می بارم/

 بی قرارم

سلاح من چشمان ترم/من به پشت درم

جان مولا واکن /

 جان مولا واکن /

 جان مولا وا کن / بی قرارم


آن قدر در میزنم تا که بگشایی / جای آخر آمده عبد هر جایی

ای خدا ای خدا


پشت در تاریک و من /

 واهمه دارم /

 من امانت نامه از /

 فاطمه دارم


یادداشت ثابت - چهارشنبه 91 شهریور 2 , ساعت 1:59 عصر

این جـــا برای از تو نوشتن هـوا کم اسـت
دنیـــــا برای از تو نوشتـــــن مرا کم است


اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم این کیمیا کم اسـت

 
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیســت
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم اســت


تا این غزل شــبیه غزل های من شـــــود
چیزی شبیه عطــــر حضور شما کم است


گاهــی تو را کنــار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کـــم است


خون هر ان غزل که نگفتــم به پای توست
ایا هنوز امدنـــــــــــــــــــت را بها کم است


یادداشت ثابت - چهارشنبه 91 شهریور 2 , ساعت 1:44 عصر

یا مولانا عجل علی ظهورک

ساقی بریز باده و حالم خراب کن

 یک جرعه در پیاله ی ما هم شراب کن

 ای آرزوی بندگیت مانده بر دلم

 بگشا گره ز کار دلم فتح باب کن

 ای منتها امید دلم چاره ای بساز

 ای چاره ساز این دل ما را مجاب کن

 ای دل به کوی خسته دلان خانه کن بنا

 کمتر میان راه ایاب و ذهاب کن

 دل خستگان به حال سحر آشنا ترند

 یارب بیا و در دل ما انقلاب کن

 با ساقیان جام شهادت مرا چکار...!!؟؟

 اصلا بیا و سائل خود را جواب کن

 نزد حسین(ع) لغزش ما را به ما نگیر

 خواهی مرا به آتش قهرت عذاب کن

 من مال پیاله ی ساقی کوثرم

 امشب دگر دعای مرا مستجاب کن

 می میرم ای حبیب که رویی نشان دهی

 آن چهره را بیار و برون از نقاب کن

 


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >